وسواس، بيماري ناخودآگاه

نویسنده : سميه شرافتى



وسواس يكى از شايع‌ترين اختلالات و بيمارى‌ها در جـامـعـه است و مـتخـصـصان روان شناسى و روان پزشكان تعاريف گوناگونى را از اين بيمارى ارائه داده‌اند. اين بيمارى شامل فكر، احساس يا تصورات عود‌كننده و مزاحم براى شخص است كه در او اضطراب ايجاد مى‌كند. در نتيجه تعادل فرد به دنبال اين بيمارى به هم مى‌خورد و او در سازگارى با محيط دچار مشكل مى‌شود. از نظر روانكاوان نيز وسواس يك بيمارى ناخودآگاه است كه اختيار و آزادى را از فرد سلب مي‌کند و او را وامـى‌دارد تـا رفـتـارى را برخلاف ميل و خواست انجام دهد. اگرچه بيشتر بيماران به بيمارگونه بودن رفتارشان آگاهى دارند ولى قادر به رها شدن از آن نيستند.
مطالعات در زمينه اين بيمارى نشان مى‌دهد كه وسواس همگام با بلوغ در افراد به تدريج رشد مى‌كند. اگر در آن ايام شرايط براى درمان مساعد باشد، ممكن است بيمار بهبودي نسبى پيدا كند، ولى در غير اين صورت اين بيمارى سير رو به افزايش خواهد داشت. همچنين بسيارى از افراد كه داراى شخصيت‌هاى حساس هستند اذعان مى‌كنند كه در دوره‌هايى از زندگى اين اختلال را تجربه كرده‌اند.
علامت اساسى اختلال شخصيت وسواسى- جبرى شامل نظم‌گرايى، كمال گرايى و كنترل روانى است. افراد مبتلا به اين اختلال تلاش مى‌كنند تا از طريق توجه دقيق به موازين، جزئيات ريز، فهرست‌ها و برنامه‌ها بر همه امور كنترل داشته باشند.
آنها داراى دقت افراطى‌اند، كارها را تكرار مى‌كنند، به جزئيات توجه فوق العاده دارند و به طور مكرر اشتباه احتمالى را كنترل مى‌كنند. آنها نسبت به اين حقيقت كه اطرافيانشان در برابر تأخيرها و ناراحتى‌هايى كه از اين رفتار ناشى مى‌شود دلخور مى‌شوند، توجهي ندارند.
مثلاً وقتى چنين افرادى فهرستى از كارهايى را كه بايد انجام دهند گم مى‌كنند به جاى اين كه با كمك گرفتن از حافظه لحظاتى را صرف بازنويسى فهرست آن كارها كنند و به انجام آن كارها بپردازند، زمان زيادى را صرف جست و جوى آن فهرست مى‌كنند. بـراى كـارهـا زمـان كـافـى تخصيص نمى دهند و مهمترين كارها براى لحظه آخر گذاشته مى‌شود.
افراد مبتلا به اين اختلال به بهانه كنار گذاشتن فعاليت‌هاى تفريحى، اوقات خود را به طور مفرط وقف كار و بهره ورى مى‌كنند، ممكن است تمركز زيادى بر كارهاى روزمره خانگى داشته باشند (مثلاً تميز كردن مفرط و تكرارى منزل). اين افراد در مورد مسائل اخلاقى يا ارزش‌ها به طور افراطى وظيفه‌شناس، جدى و انعطاف ناپذير هستند و ممكن است خود و ديگران را مجبور كنند كه از اصول اخلاقى خشك و معيارهاى خيلى سخت پيروى كنند. آنها در مورد اشتباهات خود از خود به طور بى رحمانه انتقاد مى كنند.
اين افراد گرفتار نظم افراط گونه اى هستند كه بر تمامي روابطشان سايه مى‌اندازد، به طورى كه حـتى قـادر بـه جـداشدن از اشياى فـرسوده يـا بى ارزش نيستند چون معتقدند شايد در آينده بتوان از آنها استفاده كرد.
بى توجهى به جنبه‌هاى عاطفى ارتباط آنها را با خانواده دچار مشكل مى كند و در كار و محيط شغـلى نيز برايشان مشكلات زيادى را به وجود مى آورد. اگر اين اختلال در همان اوايل جوانى كه شروع آن است بهبود نيابد در بزرگسالى افسردگى نيز به آن اضافه خواهد شد. البته مانند ساير اختلالات روانى مى‌توان گفت كه در فرد دچار اختـلال وسـواسى- جبرى، اين نظم پذيرى و كمال طلبى نه تنها به پيشرفت و رسيدن به هدف منجر نمى شود، بلكه در بسيارى از زمينه‌هاى زندگى باعث افت در عملكرد مى شود.

علل بروز وسواس

در مورد علل و ريشه‌هاى اين بيمارى اظهار نظرهاى بسيارى شده كه وراثت، وضع هوشى، عوامل اجتماعى و خانوادگى از جمله آنان هستند. تحقيقات نشان داده‌اند كه حدود 40 درصد وسواسى‌ها اين بيمارى را از والدين خود به ارث مى برند. همچنين افرادى كه از نظر هوشى در حد متوسط و بالاى متوسط هستند، بيشتر درگير اين بيمارى مى شوند. بررسى‌ها حاكى از آن است كه والدين كمال جو كه فرزندان خود را براساس ضوابط خاصى تربيت مى‌كنند، در وسواسى كردن آنها بسيار مؤثرند.
در شيوه رفتار درمانى با تقويت كردن پاسخ‌هاى مثبت و حذف پاسخ‌هاى منفى بيمار، روان درمانگر سعى در كاهش رفتارهاى وسواسى بيمار خواهد داشت؛ البته در صورتى كه بيمار نسبت به بيمارگونه بودن رفتارش آگاهى داشته باشد كار درمانگر آسان‌تر خواهد شد و نتيجه بهترى به دست خواهد آمد. گروه درمانى نيز از جمله ديگر درمان‌هاى غيردارويى است كه در درمان اين افراد مى تواند بسيار مفيد باشد.
اهميت وسواس زمانى بيشتر مى شود كه فرد در دوران كودكى، انواع ناامنى‌ها را تجربه كرده باشد. شير گرفتن كودك به صورت ناگهانى و تحقير از جمله عواملى هستند كه زمينه را براى انواع ناراحتى‌هاى عصبى از جمله وسواس فراهم مى‌كنند.
صفات شخصيتى ديده شده در افراد وسواسى از اين قبيل است: اضطراب جدايى، مقاومت در برابر تغيير، اهل ريسك نبودن، دودلى، افكار خرافى و دلبستگى زياد به كار. شيوع اين بيمارى در ميان زنان بيشتر است.
بسيارى از روان شناسان و روان پزشكان براى درمان اين بيماران از دو روش رفتار درمانى و دارو درمانى استفاده مى كنند. در شيوه رفتار درمانى با تقويت كردن پاسخ‌هاى مثبت و حذف پاسخ‌هاى منفى بيمار، روان درمانگر سعى در كاهش رفتارهاى وسواسى بيمار خواهد داشت البته در صورتى كه بيمار نسبت به بيمارگونه بودن رفتارش آگاهى داشته باشد كار درمانگر آسان‌تر خواهد شد و نتيجه بهترى به دست خواهد آمد.
گروه درمانى نيز از جمله ديگر درمان‌هاى غيردارويى است كه در درمان اين افراد مى تواند بسيار مفيد باشد. در درمان دارويى متخصص روان پزشك براى اين بيماران دوزهاى مختلفى از انواع آرام بخش‌ها را براى رفع علايم اضطراب، افسردگى و افكار وسواسى تجويز مى كند.
منبع:روزنامه اطلاعات